جدول جو
جدول جو

معنی قره نی - جستجوی لغت در جدول جو

قره نی
کلارینت، ساز بادی سیاه رنگ و بلندی از جنس چوب آبنوس یا شمشاد با کلیدهای متعدد و دهانۀ شیپوری شکل
تصویری از قره نی
تصویر قره نی
فرهنگ فارسی عمید
قره نی
(قَ رَ نَ / نِ)
از سازهائی است که نواختن آن به وسیلۀ زبانه ای صورت میگیرد، مثل نی انبان و سورنای و دونای، و در سازهای اروپایی مثل ساکسوفون و چنگ چینی. رجوع به ساز شود
لغت نامه دهخدا
قره نی
قرنی ترکی سیانای از سازها نی سیاه، نی بزرگ نوازندگی است که از چوب و فلز ساخته می شود و رنگش سیاه است
فرهنگ لغت هوشیار
قره نی
((قَ رَ. نِ))
نی بزرگ که از چوب و فلز ساخته می شود
تصویری از قره نی
تصویر قره نی
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از قرق چی
تصویر قرق چی
قرق کننده، کسی که مامور ممانعت از ورود دیگران به جایی است
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قره جه
تصویر قره جه
سیاهک، نوعی آفت قارچی غلات که بیشتر در گندم و جو بروز می کند و خوشه و دانه را به گردی سیاه رنگ تبدیل می کند، سیهک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قربانی
تصویر قربانی
ویژگی حیوانی حلال گوشت مانند گاو، گوسفند و شتر که در راه خدا ذبح شده و گوشت آن صدقه داده می شود، برای مثال فدای جان تو گر من فدا شوم چه شود / برای عید بود گوسفند قربانی (سعدی۲ - ۵۹۷)،
آنکه در اثر شرایط بسیار بد به طور ناخواسته کشته یا دچار وضعیت بدی شود مثلاً قربانی زلزله، قربانی جامعۀ نابسامان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از برهمنی
تصویر برهمنی
برهمایی، مبتنی بر پرستش برهما مثلاً مذهب برهمایی، پرستش کنندۀ برهما مثلاً بسیاری از هندی ها برهمایی هستند
فرهنگ فارسی عمید
(قَ رَ وِ)
دهی از دهستان یعقوب وند پاپی بخش الوار گرمسیری شهرستان خرم آباد که در 36 هزارگزی شمال خاوری حسینیه و 3 هزارگزی شمال ایستگاه مازو واقع است. موقع جغرافیایی آن تپه ماهور گرمسیر است. سکنۀ آن 120 تن. آب آن از چشمه و رود زوال و محصول آن غلات، حبوبات، لبنیات. شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان فرش بافی و جاجیم بافی است. راه مالرو دارد. ساکنین از طایفۀ پاپی بوده برای تعلیف به ییلاق میروند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(بَ رَ مَ / بَ هََ مَ)
منسوب به برهمن. (فرهنگ فارسی معین).
- آیین برهمنی. رجوع به برهمایی شود
لغت نامه دهخدا
(بَ گِنَ / نِ)
ورق نی.
لغت نامه دهخدا
(تْ رِ)
شهر و مرکز ناحیه ای است در ایالت کیوی و در قلمرو دولت آزادایرلند قرار دارد. صاحب قاموس اعلام ترکی در ذیل ترالیه آرد: قصبه ای است در ناحیۀ مونستر از ایرلند که در ساحل رود لبه قرار دارد و از مصب همین رود که در ساحل اقیانوس اطلس واقع است 2 هزار گز فاصله دارد. این قصبه مرکز ایالت کیوی است و 12500 تن سکنه دارد
لغت نامه دهخدا
(غَ رَ / رِ)
کولی. غربال بند. کوچ و بلوچ. چینگانه. قره چی. غرچه. لولی. حرامی. صورتی از غرچه است. رجوع به مدخل های مذکور شود، مجازاً زنی که بسیار فریاد کند
لغت نامه دهخدا
(قُ بَ)
دهی است از دهستان مرغک بخش راین شهرستان بم واقع در 75000 گزی جنوب خاوری راین کنار شوسۀبم به جیرفت. موقع جغرافیایی آن کوهستانی سردسیر است. سکنۀ آن 100 تن است. آب آن از چشمه و محصول آن غلات، حبوبات و لبنیات و شغل اهالی زراعت و گله داری است. راه شوسه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(قَ رَ بِ لَ)
دهی از دهستان زبرخان بخش قدمگاه شهرستان نیشابور واقع در 2 هزارگزی شمال باختری قدمگاه. موقع جغرافیایی آن دامنه و معتدل است. سکنۀ آن 192 تن. آب آن ازقنات و محصول آن غلات. شغل اهالی زراعت و گله داری است. راه مالرو دارد. مزارع کلاته سلطانی و خرمک و منجنیق جزء این ده است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(قَ رَ مُ حَمْ مَ)
ده کوچکی است از دهستان خنج بخش مرکزی شهرستان لار واقع در 150000 گزی شمال باختری لار، دماغۀ باختری کوه قلات رنگ. سکنۀ آن 8 تن است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
(قَ رَ وَ)
دهی از دهستان چمچمال بخش صحنۀ شهرستان کرمانشاهان واقع در 20 هزارگزی جنوب باختری صحنه و 3 هزارگزی جنوب شوسۀ کرمانشاه به همدان. موقع جغرافیایی آن دشت و هوای آن سردسیر است. سکنۀ آن 150 تن. آب آن از رود خانه گاماساب و محصول آن غلات، حبوبات، توتون. شغل اهالی زراعت است. راه مالرو دارد. تابستان از طریق فراش اتومبیل میتوان برد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(بُ)
امیرالشعراء عبدالملک برهانی نیشابوری. از شاعران اوایل عهد سلجوقی و معاصر و مورد علاقۀ الب ارسلان و پدر معزی شاعر معروف است. وی در آغاز دولت ملکشاه (جلوس 465 هجری قمری) در قزوین درگذشت. تخلص برهانی ظاهراً از لقب الب ارسلان (برهان امیرالمؤمنین) مأخوذ است. اشعاری از او در تذکره ها و کتب ادبی ثبت است. (از فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
(قَ رَ نِ)
دهی از دهستان کل تپۀ فیض الله بیگی بخش مرکزی شهرستان سقز واقع در 5 هزارگزی خاور سقز و 5 هزارگزی خاور قطان جق. موقع جغرافیایی آن کوهستانی و سردسیر است. سکنۀ آن 160 تن. آب آن از چشمه و قنات و محصول آن غلات، توتون، لبنیات. شغل اهالی زراعت و گله داری است. راه مالرو دارد. نام جدید آن سیاه ناو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(قَ رَ)
دهی از دهستان گاودول بخش مرکزی شهرستان مراغه واقع در 14500 گزی جنوب مراغه و 5 هزارگزی خاور شوسۀ مراغه به میاندوآب. موقع جغرافیایی آن جلگه و معتدل مالاریایی است. سکنۀ آن 325 تن. آب آن از رودخانه ؤ مردی و محصول آن غلات، کشمش، بادام، زردآلو. شغل اهالی زراعت و صنایع دستی زنان جاجیم بافی است. راه مالرو دارد. دو محل به فاصله 1500 گزبه نام قره ناز بالا و پائین مشهور است. سکنه قره ناز بالا 216 تن میباشد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(قَ رَ)
گونه ای است از درخت تنگرس که در جنگلهای شمال ایران میروید و در رامیان به نام قره میخ خوانده میشود. تنگرس درختچه ای است که برگهای آن برای دام زهر است. میوۀ آن در پزشکی به عنوان مسهل به کار میرود و اگر آن را با آهک بیامیزند رنگ سبزی میدهد که در نقاشی مصرف میشود، و زغال آن در باروت سازی به کار میرود. رجوع به قره زله و رجوع به جنگل شناسی ج 1 ص 261 شود
لغت نامه دهخدا
(دَ رِ)
دهی است از دهستان دشمن زیاری بخش کهکیلویه شهرستان بهبهان. واقع در 7هزارگزی شمال خاوری قلعۀ کلات مرکز دهستان و 48هزارگزی شمال راه شوسۀ بهبهان به آرو. با 150 تن سکنه. آب آن از چشمه و راه آن مالرو است. ساکنین آن از طایفۀدشمن زیاری هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(قَ رَ بُ)
دهی از دهستان ارشق بخش مرکزی شهرستان خیاو واقع در 42 هزارگزی شمال خاوری خیاو و یک هزارگزی شوسۀ گرمی به اردبیل. موقع جغرافیایی آن کوهستانی و معتدل است. سکنۀ آن 348 تن. آب آن از چشمه و محصول آن غلات و حبوبات. شغل اهالی زراعت و گله داری است. راه مالرو دارد. در دو محل نزدیک به هم به نام قره چی بالا و پایین مشهور است. سکنۀ قره چی بالا 246 نفر می باشد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(قَ رَ)
دهی از دهستان ذهاب بخش سرپل ذهاب شهرستان قصرشیرین واقع در 16 هزارگزی شمال ذهاب و 3 هزارگزی تپانی. موقع جغرافیایی آن دامنه و گرمسیر و مالاریایی است. سکنۀ آن 80 تن. آب آن از رود خانه دله شیر و محصول آن غلات، دیم، لبنیات. شغل اهالی زراعت و گله داری است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(قَ رَ خِ)
دهی جزء بخش نمین شهرستان اردبیل واقع در 31 هزارگزی شوسۀ گرمی به اردبیل. موقع جغرافیایی آن کوهستانی و معتدل است. سکنۀ آن 190 تن. آب آن از چشمه و محصول آن غلات و حبوبات. شغل اهالی زراعت و گله داری است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(بُ)
منسوب به برهان. مدلّل. مبرهن. (یادداشت دهخدا) :
حجتی بپذیر برهانی ز من زیراکه نیست
آن دبیرستان کلی را جزین جزوی گوا.
ناصرخسرو.
- دلیل برهانی، دلیل الزام آور. (ناظم الاطباء). رجوع به دلیل شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از قره سو
تصویر قره سو
ترکی سیاه رود سیاه آب سیا هاب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قره میخ
تصویر قره میخ
قره زله ترکی بنگرید به قره زله تنگرس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قره ناو
تصویر قره ناو
سیاه ناو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قربانی
تصویر قربانی
قربان (درین لفظ یاء تحتانی زائداست) بنگرید به قربان کرپان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برهمنی
تصویر برهمنی
منسوب به برهمن یا آیین برهمنی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قره چه
تصویر قره چه
نادرست نویسی غرچه زبانزد درخنیای ایرانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سره گی
تصویر سره گی
خلوص
فرهنگ واژه فارسی سره
قرشمال، کولی، لوری، لولی
فرهنگ واژه مترادف متضاد
فدایی، فداکاری
دیکشنری اردو به فارسی